وقتی من یك كاری را دیر تمام میكنم، من كند هستم !
وقتی رئیسم كار را طول دهد، او دقیق و كامل است !
وقتی من كاری را انجام ندهم، من تنبل هستم !
وقتی رئیسم كاری را انجام ندهد، او مشغول است !
وقتی كاری را بدون اینكه از من خواسته شود انجام دهم، من قصد دارم خودم را زرنگ جلوه دهم !
وقتی رئیسم این كار را كند، او ابتكار عمل به خرج داده است !
وقتی من سعی در جلب رضایت رئیسم داشته باشم، من چاپلوسم !
وقتی رئیسم، رئیسش را راضی نگاه دارد، او همكاری میكند !
وقتی من اشتباهی كنم، من نادان هستم !
وقتی رئیسم اشتباه كند، او مانند دیگران یك انسان است !
وقتی من در محل كارم نباشم، من در گشتزدن هستم !
وقتی رئیسم در دفترش نباشد، او مشغول انجام امور سازمان است !
وقتی یك روز مرخصی استعلاجی داشته باشم، من همیشه مریض هستم !
وقتی رئیسم در مرخصی استعلاجی باشد، او حتماً خیلی بیمار است !
وقتی من مرخصی بخواهم، باید یك جلسه دلیل و توجیه بیاورم !
وقتی رئیسم به مرخصی برود، باید میرفت چون خیلی كار كرده است !
وقتی من كار خوبی انجام میدهم، رئیسم هرگز به خاطر نمیآورد !
وقتی من كار اشتباهی انجام دهم، رئیسم هرگز فراموش نمیكند !
وبلاگ ترجمه اخبار ترکیه - در دنیا شکایات عجیب و غریبی به ثبت می رسند که برخی به فرجام می رسند و برخی نافرجام می مانند.
کشور آمریکا نیز شاهد شکایات بسیار جالب و عجیب و غریبی است.
این هم برخی از عجیب ترین شکایات مطرح شده در آمریکا:
- یک مرد اهل سان دیه گوی آمریکا علیه شهرداری شکایتی را به مبلغ 5.4 میلیون دلار مطرح کرد.
دلیل شکایت این بود:
هنگام اجرای کنسرت در سالن شهرداری یک زن وارد توالت مردانه شده بود و شاکی از لحاظ روحی صدمات جبران ناپذیری دیده بود!
- یک بیمار سرطانی نیز به دلیل آنکه در مدت زمانی که پزشکان گفته بودند نمرده بود
از مسئولان بیمارستان خواستار غرامت شد. چرا که اعتقاد داشت خیلی وقت قبل باید می مرده است!
- پتر ویلز 36 ساله در شکایتش خواستار غرامت از همسرش شد.
چرا که زنش به او گفته بود از وسایل پیشگیری از حاملگی استفاده می کند اما به وی دروغ گفته است.
وی در شکایتش مدعی شد زنش اسپرم وی را دزدیده است! در نهایت این شکایت به جایی نرسید!
- در فلوریدا یک ماهیگیر اسیر طوفان شد و درگذشت.
خانواده متوفی علیه یک کانال تلویزیونی به جرم هواشناسی نادرست شکایت کردند و خواستار 10 میلیون دلار غرامت شدند. این دعوا به فرجام نرسید.
- یک پیرزن 81 ساله به نام استلا لیبک بخاطر آنکه قهوه خریداری شده اش روی بدنش ریخته بود
و باعث سوختگی شده است از شرکت مک دونالد شکایت کرد.
دادگاه وی را محق دانست و پیرزن 2.7 میلیون دلار خسارت دریافت کرد.
مک دونالد از ترس شکایات مشابه تدابیر لازم را اتخاذ کرد!
- در رستورانی در فیلادلفیا یک خانم مشتری که زمین خورده بود و استخوانش شکسته بود علیه رستوران شکایت می کند و 113 هزار و 500 دلار به دست می آورد.
جالب اینکه این مشتری به نام آمبر چارسون در رستوران با معشوقش دعوا کرده بود و روی بطریی که به سوی معشوقش پرت کرده افتاده و زمین خورده بود!
یک قاضی عربستانی، برای یک مجرم حکمی صادر کرده که در نوع خود بی نظیر است.
به گزارش ایسکانیوز «محمد عبدالکریم» قاضی دادگاه «مویه» که در «طائف» عربستان مستقر است با حکم عجیبش توجه رسانه های این کشور را جلب کرد.
وی به پرونده پسر 19ساله یی به نام «عبدالجمال» رسیدگی می کرد که به جرم تیر اندازی به دایی خود بازداشت شده بود.
قاضی چنین رای داد؛ مجرم باید در طول 10 شبانه روز 10 قبر با عمق 120 سانتیمتر در گورستان «مویه» برای اموات بکند. این حکم، بدل از هشت ماه زندان و 400 ضربه شلاق است.
«محمد عبدالکریم» کمیته یی از دادگاه و پلیس تشکیل داده تا بر اجرای حکم نظارت داشته باشد.
وی می گوید؛ مجازات های جایگزین زندان و شلاق، دو هدف اصلی کاستن از حجم پرونده ها و جمعیت کیفری در زندان و کم کردن از آثار سوء مجازات زندان را دنبال می کند.
نقل تاریخی که بنای ارائه آن را داریم مربوط به تشکیل یک شورای فقهی از سه بلکه چهارتن از برجسته ترین علمای عهد شاه عباس دوم (م 1077) است که برای حل یک معضل فقهی و اختلافی که میان هندیان و مسلمانان پیش آمده بود تشکیل گردید و طبعا مسأله تازه ای بود.
ماجرا از این قرار بود که آن زمان شماری از تاجران هندی در ایران فعال بودند و با توجه به یک عرف دینی میان خودشان برای قسم خوردن در وقت قضاوت، گرفتار یک مشکل شدند.
مشکل این بود که اگر کسی ادعایی علیه آنان مطرح می کرد و شاهدی نداشت، طبعا آنان باید قسم می خوردند. اما رسم آنان بر این بود که دست را در روغن گداخته گذاشته قسم بخورند. چنین کاری البته صعب بود و همین امر سبب شده بود تا ادعاهایی علیه آنان مطرح شده و متضرر شوند.
این مشکل سبب شد تا آنان گرفتار سختی شده و از شاه عباس درخواست کمک کنند.
شاه عباس برای حل آن سه تن از علمای وقت را گرد آورد و از ایشان خواست تا نظر خود را در این باره ابراز کنند. این سه نفر یا به عبارت بهتر چهار نفر از اعاظم علمای وقت اصفهان بودند: آقای حسین خوانساری، میرزا رفیعای نائینی، محمد باقر خراسانی مشهور به محقق سبزواری و ملامحسن فیض کاشانی.
از ظاهر نقل بر می آید که جمع بندی آنان این بود که درخواست چنین قسمی خلاف شرع است و وجوهی که با این روش از آنان گرفته شده باید پس داده شود.
این عدالت خواهی آن هم به نفع هندیان نامسلمان در این دوره یک افتخار محسوب می شود.
اما مهم تر از آن روشی است که شاه عباس دوم برای و فصل ماجرا دنبال کرد.
ماجرای یاد شده در سال 1072 اتفاق افتاد.
می گویند زمانی که قرار بود دادگاه لاهه برای رسیدگی به دعاوی انگلیس در ماجرای ملی شدن صنعت نفت تشکیل شود ، دکتر مصدق با هیات همراه زودتر از موقع به محل رفت . در حالی که پیشاپیش جای نشستن همه ی شرکت کنندگان تعیین شده بود ، دکتر مصدق رفت و به نمایندگی هیات ایران روی صندلی نماینده انگلستان نشست .
قبل از شروع جلسه ، یکی دو بار به دکتر مصدق گفتند که اینجا برای نماینده هیات انگلیسی در نظر گرفته شده و جای شما آن جاست ، اما پیرمرد توجهی نكرد و روی همان صندلی نشست .
جلسه داشت شروع می شد و نماینده هیات انگلیس روبروی دکتر مصدق منتظر ایستاده بود تا بلکه بلند شود و روی صندلی خویش بنشیند ، اما پیرمرد اصلاً نگاهش هم نمی کرد .
جلسه شروع شد و قاضی رسیدگی کننده به مصدق رو کرد و گفت که شما جای نماینده انگلستان نشسته اید ، جای شما آن جاست .
کم کم ماجرا داشت پیچیده می شد و بیخ پیدا میكرد که مصدق بالاخره به صدا در آمد و گفت :
شما فكر می کنید نمی دانیم صندلی ما کجاست و صندلی نماینده هیات انگلیس کدام است ؟
نه جناب رییس ، خوب می دانیم جایمان کدام است .
اما علت اینكه چند دقیقه ای روی صندلی دوستان نشستم به خاطر این بود تا دوستان بدانند برجای دیگران نشستن یعنی چه ؟
او اضافه کرد که سال های سال است دولت انگلستان در سرزمین ما خیمه زده و کم کم یادشان رفته که جایشان این جا نیست و ایران سرزمین آبا و اجدادی ماست نه سرزمین آنان .
سكوتی عمیق فضای دادگاه را احاطه كرده بود و دكتر مصدق بعد از پایان سخنانش كمی سكوت كرد و آرام بلند شد و به روی صندلی خویش قرار گرفت .
با همین ابتکار و حرکت ، عجیب بود که تا انتهای نشست ، فضای جلسه تحت تاثیر مستقیم این رفتار پیرمرد قرار گرفته بود و در نهایت نیز انگلستان محکوم شد .
نظرات شما عزیزان: