سلام
به وبلاگ من خوش آمدید.این وبلاگ جهت ارائه مقالات فقهی وحقوقی برای دانشجویان عزیزاین رشته هاطراحی شده است.امیدوارم موردقبول واقع شود.دوستان عزیزم لطفاباارائه نظراتون مارایاری کنید.هم چنین شماعزیزان میتوانیدمقالات خودتون رودرهرزمینه ای که باشه باعضویت دروبلاگ ارسال کنیدتادروبلاگ درج شود.درضمن این وبلاگ به 36زبان دیگرنیزقابل ترجمه است کافی است پرچم کشورموردنظرراانتخاب کنیدتاترجمه شود.
باتشکرفراوان:محمدپور
فقهو حقوق با آن كه از جهاتى با يكديگر تفاوت دارند، ولى در واقع دو علمجداى از هم نيستند و مشتركات فراوان دارند. در كتاب مقدمه علم حقوقمىخوانيم: هر چند كه از نظر چند و چون بين مسائل فقه (در اسلام) وحقوق (در ساير كشورهاى غير اسلامى) تفاوت هست، اما از نظر طبع و ماهيتفرقى بين فقه و حقوق نيست، از اينرو كه هر دو از جنس واحد هستند. گاهيك حكم شرعى صفات يك قاعده حقوقى را پيدا مىكند و داراى تمامى عناصر لازمدر قاعده حقوقى مىگردد. همين ارتباط وثيق و در كنار آن نقاط افتراق ايندو علم، اين سؤال را پيش مىآورد كه رابطه اين دو به چه نحو است؟ قبل ازتوضيح اين معنا لازم است گفته شود: فقه ممكن است بالقوه اين توانايى راداشتهباشد كه مانند حقوق با گسترش در تمام زمينهها، به مرور زمان يكنظام حقوقى واحد ايجاد كند كه در آن صورت، بخش عظيمى از فقه - البته باشرايطى - نظامى در كنار ديگر نظامها خواهد بود و در اين صورت لازم مىآيدروشى ديگر در اين تحقيق پيش گرفته شود كه با روش فعلى متفاوت باشد. امّاآنچه در اينجا مورد نظر است رابطه فقه و حقوق موجود است نه آنچه درآينده ممكن است اتفاق بيفتد، بنابراين تحقيق مبتنى بر فرضيات نيست، بلكهبررسى مواردى است كه به عنوان فقه و حقوق در خارج موجود مىباشد. به هرجهت فقه و حقوق هر يك داراى دو ويژگى جدا و در عين حال مترتب بر يكديگرندكه آن دو، جنبه نظرى و علمى، و جنبه فنى و عملى مىباشند. با تحليلدقيقترى مىتوان گفت: جنبه نظرى و علمى فقه و حقوق خود داراى دو مرحلهاست: الف - مرحله نظريهپردازى و به كار گيرى متد و ابزار استنباط و تقنين؛ ب - مرحله استنباط و وضع حكم شرعى و يا قانون. بنابراين بهطور كلى مىتوانگفت سه جهت معمولاً در فقه و حقوق ملحوظ است:
1 - مرحله نظريهپردازى و تحليل علمى؛
2 - مرحله استنباط و وضع؛
3 - مرحله اجرا و عمل (فن). براىاينكه بتوانيم معناى رابطه فقه و حقوق را از ابهام خارج كنيم ناگزيريم هريك از اين سه مرحله را در اين دو علم متقابلاً مقايسه نماييم كه در نتيجهروال منطقى بحث نيز محفوظ مىماند. اما قبل از بيان مفهوم رابطه فقه وحقوق اين سه مرحله را به صورت مختصر و كوتاه توضيح مىدهيم: مرحله اول) نظريهپردازى و تحليل علمى: در اين مرحله فقيه و حقوقدان با توجه بهمبانى، منابع و روشهايى كه دارد شروع به تحليلهاى فقهى و حقوقىمىنمايد. صور مختلف يك مسئله را بيان كرده و استدلالها را ذكر مىكند. بحثهاى فقهى و حقوقى ممكن است در اين مرحله كاملاً رنگ علمى داشته باشندو دقتهاى فراوان، بدون توجه به پىآمدهاى ناشى از اجراى استنباطات به دستآمده، انجام شود كه كتب مستدل فقهى سرشار از اين نوع مباحث است، چنانكهحقوقدانان نيز در كتب و جزوات و مباحث آزاد علمى خود گنجينههاى ارزشمندىرا فراهم آوردهاند. مجموعه اين نظريات همراه با قوانين موجود در يك نظامحقوقى بر روى هم ايجاد يك سيستم حقوقى مستدل و قوى مىنمايد، چنانكهگفتهاند: هر سيستم حقوقى مركب از دو بخش است: قوانين و نظرات حقوقدانان، حقوق اسلامى هم مركب از اين دو بخش است. مرحلهدوم) استنباط حكم و وضع قانون: نتيجه تلاش و به كار گيرى روشها و منابعدر مرحله قبل، منجر به استنباط يك حكم در نزد فقيه مىگردد، چنانكه مباحثحقوقى در مرحله اول نيز به صورت مستقيم و غيرمستقيم در وضع قانون و ياايجاد رويه مؤثر هستند. ايجاد قاعده حقوقى در كشورهاى مختلف براساس نوعرژيم سياسى و حقوقى متفاوت است. وضع قانون از طرف مقامهاى صلاحيتدارزمينه را براى اجراى آن فراهم مىكند، در حالى كه استنباط حكم شرعى توسطفقيه هر چند در زمانهاى گذشته، امكان اجرا را نيز براى او ايجاد مىكرد،اما به مرور زمان و ايجاد قدرتهاى مركزى در بلاد اسلامى ديگر نه فقيهمىتوانست به صورت شخصى به حل و فصل دعاوى بپردازد و نه احكام مستنبط وىمنبع قانونگذارى شمرده مىشد. بنابراين براى اجراى فقه در جامعه نياز بهيك مرحله به نام تقنين فقه است كه در مباحث آينده مفصلاً درباره آن سخنخواهيم گفت. مرحله سوم) اجراى احكام شرعى و قواعد حقوقى: قوانين وقواعد حقوقى بعد از وضع از طرف مقامات صلاحيتدار و با توجه به حمايت دولتو ضمانت اجرا، آمادگى پياده شدن در جامعه را دارند، اما در مورد فقه بايدگفت اين بحث از دو جهت قابل توجه است: الف - اجراى فقه قبل از تقنينآن و مقايسه فقه با حقوق، به اين بيان كه آيا در جوامع اسلامى با توجه بهحكومتهاى مركزى و ايجاد قواى سهگانه امكان اجراى فقه به همان روش سنتىوجود دارد؟ آيا اين عمل معارض با بعضى از مبانى حقوق نيست؟ آيا اين عمل بهتعدد مراكز قانونگذارى نمىانجامد؟ ب - اجراى فقه بعد از تقنين آن كهالبته بعد از تقنين فقه، در واقع احكام شرعى، جزئى از قوانين جامعهمىشوند و مقايسه بين يك چيز با خودش معنا ندارد، ولى در عين حال مباحثعلمى در همين جا نيز قابل طرح است، مثل ضمانت اجرا در فقه و حقوق و هدف ازاجراى قواعد شرعى و حقوقى و... نتيجه آنكه منظور ما از رابطه فقه و حقوقمعناى عامىاست كه مىتواند مفاهيم ذيل را در بر گيرد:
1 - در مواردى منظور از رابطه، صرف مقايسه اين دو علم است، يعنى يك معناى تطبيقى و همسنجى؛
2 - در مواردى از رابطه مرز جدايى و نقاط افتراق اين دو علم را اراده مىكنيم؛
3 - گاهى هم مراد ما از رابطه فقه و حقوق تأثير و تأثرى است كه اين دو علم بر يكديگر داشتهاند؛
4 - در مواردى نيز به تناسب مقام بحث از كلمه رابطه، يكى از چهار نسبت منطقى را اراده مىكنيم.(
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
مقالات فقهی
وحقوقی
و آدرس
magalat-fegh.LoxBlog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.